به گزارش قدس آنلاین، رئیس جمهور افغانستان هفته قبل از عزم جدی کشورش مبنی بر عملیاتی کردن خط لوله تاپی سخن گفت. این در حالی بود که چند هفته قبل تر مقامات نفتی ایران از آمادگی کشورمان برای صدور گاز به افغانستان سخن گفتند. آیا ایران تلاش جدی برای سرمایه گذاری در افغانستان صورت نداده است؟ حضور اقتصادی ایران در افغانستان چگونه ارزیابی می شود و در مجموع افغان ها تا چه اندازه از سرمایه گذاری ایران در کشورشان استقبال می کنند؟ پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل شبه قاره در گفتگو با بصیرت به این مسائل پاسخ داده اند:
توافق اصولی بین سه کشور پاکستان، افغانستان و ترکمنستان بر سر احداث خط لوله تاپی حاصل شده و قرارداد آن امضاء شده است، اما عملیاتی کردن این توافق به سه عامل بستگی دارد: عامل اول، شرایط افغانستان، عامل دوم، مسیری که قرار است خط لوله تاپی از افغانستان عبور کند و عامل سوم، اهمیت داشتن بلوچستان پاکستان که دارای مسائل امنیتی است.
در این جا این پرسش مطرح می شود که با این شرایط، آیا خط لوله تاپی عملیاتی خواهد شد؟ قبلا در زمان طالبان، شرکت آمریکایی تلاش کرد مسیر مورد نظر خط لوله را بکشد، ولی در عمل با توجه به ناامنی هایی که وجود داشت، خودش را کنار کشید و نتوانست این موضوع را عملیاتی کند. بحثی که در حال حاضر وجود دارد این است که اراده سیاسی کافی برای عملیاتی کردن خط لوله وجود دارد. چون پاکستان نیاز روز افزون به انرژی دارد و یکی از گزینه های آن، خط لوله صلح گاز ایران است که با موانعی همچون مخالفت آمریکا روبرو می باشد. در مقابل شانسی که خط تاپی دارد، این است که مشکلاتی که در این طرف قضیه در خصوص خط لوله صلح به وجود آمده حل ناشده باقی مانده است. از این زاویه به نظر می رسد که پاکستان به نوعی در پشت پرده با گروه هایی که می توانند امنیت منطقه را برهم بزنند یا امنیت را برقرار کنند که خط لوله تاپی عملیاتی شود، با آنها به نوعی به تفاهم رسیده است. یعنی گروه طالبان با اجرایی شدن این طرح خیلی مخالفت نمی کند. البته هنوز مشکلاتش در داخل بلوچستان پاکستان و افغانستان برطرف نشده است، ولی به نظر می رسد که یک اراده سیاسی جمعی بین سه کشور پاکستان، افغانستان و ترکمنستان وجود دارد که این طرح را عملیاتی کنند.
-->%3Clink%20rel%3D%22stylesheet%22%20type%3D%22text%2Fcss%22%20href%3D%22css%2Fcharts.css%22%3E
-->از یک طرف ترکمنستان به شدت نیازمند به این است که گاز خود را در بازار منطقه ای به خصوص پاکستان که نیاز زیادی دارد، بفروشد و از آن طرف پاکستانی ها نیازشان به فروش این مسئله شدید است. بنابراین در این زمینه موانعی وجود دارد، ولی به نظر می رسد اراده سیاسی وجود دارد که بتواند این موارد را برطرف کند.
این که رقبای منطقه ای ایران و حتی کشور چین در سرمایه گذاری عمرانی افغانستان حضور دارند، تا چه اندازه به معنای از دست رفتن فرصت های سرمایه گذاری ایران در افغانستان است؟
در انی زمینه نوعی رقابت وجود دارد. واقعیت این است که بر سر فروش گاز به شبه قاره هند، رقابتی بین کشورهای ترکمنستان و ایران وجود دارد. هرچند که به ظاهر درست نیست. اما در پشت پرده رقابت شدید است. بحثی که ترکمن ها دارند در حقیقت تنها پاکستان را مدنظر ندارند. در این زمینه خط لوله ایی که قرار است کشیده شود به غیر از پاکستان، کشورهای چین و هندوستان هم مدنظرشان می باشد. این موضوع به چند عامل بستگی دارد، اول مساعد بودن شرایط سیاسی است و دوم این که اختلافات کشورهای هند و پاکستان کاهش پیدا کند تا بتوانند از این طریق به سمت شبه قاره هند بروند.
موضوعی که در مرحله دوم هدف آنها می باشد این است که خط لوله ایی که قرار است از بندر گوادر به درخواست چینی ها در امتداد خط آهن قره قورون کشیده شود و بعد از آن به طرف بندر سینگیان چین و منطقه کاشکار برود، ترکمن ها بر روی این موضوع خیلی حساب باز کرده اند. آنها امیدوارند با توجه به نیازهای روزافزون کشور چین، چینی ها، پاکستان و افغانستان برای تامین امنیت خط لوله کمک کنند. و بعد از این طریق چین بتواند از انرژی منطقه آسیای مرکزی استفاده کند.
به نظر می رسد افغانستان با وجود این که مشترکات فرهنگی زیادی با ایران دارد، اما چندان تمایلی ندارد پروژه های عمرانی مهم خودش را با ایران ببندد؟ این موضوع را چگونه ارزیابی می کنید؟
برداشت من این است که مسئله چابهار و خط ترانزیتی که صادرات و واردات افغانستان از بندر چابهار را تسهیل می کند، مدنظر افغان ها می باشد. یعنی افغانستان در این مسئله به نظر نمی آید که علاقه ایی برای عدم همکاری با ایران داشته باشد. بحثی که در اینجا وجود دارد این است که ظرفیت و نیازهای انرژی منطقه جنوب غرب آسیا آن قدر گسترده هست که کشورهای ترکمنستان و ایران می توانند در تعامل قرار بگیرند نه در رقابت. به نظرم می آید افغان ها به مسائلی همچون نیازهای گسترده ایی که در شبه قاره هند و چین وجود دارد و همچنین امکان دارد در آینده این نیازها افزایش پیدا کند، فکر می کنند. این موضوع فرصتی است برای ایرانی ها تا خط لوله صلح را عملیاتی کنند. همچنین می تواند فرصتی برای کشورهای ترکمنستان، افغانستان و پاکستان باشد. به هر حال افغانستان می تواند از طریق خط تاپی سالی در حدود ۶۰ میلیون دلار برای اقتصاد ضعیف این کشور که رقم بالایی می باشد، ترانزیت دریافت کند به اضافه این که می تواند بخشی از سوخت و انرژی خودشان را از طریق این خط لوله تامین کنند. بنابراین انگیزه افغانستان در این زمنیه بالا می باشد. نباید از این زاویه نگاه کرد که افغانستان می خواهد با کشورهای ترکمنستان و پاکستان قرارداد ببندد و کشور ایران را نادیده بگیرد. به نظرم می آید این برداشت خیلی با واقعیت های در صحنه هم خوانی ندارد.
در مجموع برداشتم این است که باید ظرفیت های دو تا کشور را در نیازهای منطقه دید. به نظرم شرایط برای تقابل و تعامل هر دو کشور وجود دارد. بستگی دارد از چه زاویه ایی نگاه شود. در این خصوص یک سری مسائلی مطرح می شود مبنی بر این که میزان گازی که ترکمنستان در اختیار دارد در آن حدی که تبلیغ شده نیست، در حالی که گاز ایران به لحاظ مقدار ذخایر جزء ذخایر بزرگ دنیا هست و این مقدار ذخایر حدود چهارصد سال آینده را پیش بینی می کنند که کفایت می کند، در حالی که ترکمنستان در این حد نیست. بنابراین می شود گفت اگر دو تا کشور یا مجموع کشورهای منطقه به طرف تعامل و همکاری پیش بروند رقابتی وجود نخواهد داشت. ولی اگر مسائل سیاسی را دخالت دهند، نگاه سیاسی پررنگ تر می شود. در آن صورت نوعی تقابل هم می شود تلقی کرد.
مصاحبه از: وحید قاسمی
نظر شما